کشور سازنده: آلمان

خلاصه داستان: در دهه 1950 میلادی، پسر جهنمی و یک مامور تازه‌کار مسائل ماورایی، که در مناطق روستایی آپالاچی گیر افتاده‌اند، جامعه کوچکی را کشف می‌کنند که توسط جادوگران تسخیر شده است. این جادوگران به رهبری یک شیطان محلی به نام کروکد من یا مرد کج عمل می‌کنند که ارتباط نگران کننده‌ای با گذشته پسر جهنمی دارد و…

خلاصه داستان: در سال 1990 میلادی روایت شده و در مورد یک روزنامه‌نگار آمریکایی به نام روث است که پدرش ادک، بازمانده هولوکاست را به سفری به محله‌های دوران کودکی‌اش می‌برد، به این امید که بتواند گذشته آشفته خانواده‌اش را درک کند. اما ادک که تمایلی به مواجهه با آسیب‌های روحی خود ندارد، با رفتارهای غیرقابل پیش‌بینی و غیرعادی‌ خود، سفر را خراب می‌کند و…

خلاصه داستان: براساس داستانی واقعی روایت شده و ماجرای دستگیری آدولف آیشمن، طراح سابق هولوکاست، پس از جنگ جهانی دوم توسط فریتز بائر، دادستان یهودی آلمانی را به تصویر کشیده است و…

خلاصه داستان: یک پسر ناشنوا است که وقتی خانواده‌اش کشته می‌شوند، به جنگل می‌گریزد، جایی که او توسط یک مربی مرموز آموزش می‌بیند تا از قاتلان انتقام بگیرد و…

خلاصه داستان: از امواج عظیم گرفته تا ذوب یخ‌ها، سازنده این مستند، ویکتور کوساکوفسکی، به سراسر جهان سفر می‌کند تا تصاویر خیره‌کننده‌ای از زیبایی و قدرت آب و یخ ثبت کرده و…

خلاصه داستان: هنگامی که کنستانس بوناسیو در مقابل چشمان دارتانیان ربوده می‌شود، در تلاشی دیوانه‌وار برای نجات او، دارتانیان و سه تفنگدار آتوس، پورتوس و آرامئیس، مجبور می‌شوند با فردی مرموز به نام ملیدی متحد شده و…

خلاصه داستان: کشف قربانیان متعدد در منطقه‌ اودربراخ در آلمان، پلیسی به نام مگی کرینگ و کارآگاه رولاند وویت را پس از گذشت چندین سال بار دیگر در کنار هم قرار می‌دهد تا درباره این پرونده مرموز تحقیق کنند، پرونده‌ای که به زودی برای مگی به یک مسئله شخصی تبدیل می‌شود و…

خلاصه داستان: براساس داستانی واقعی روایت شده و در مورد پیرمردی منزوی به نام فلیکس بوش می‌باشد که در دهه 1930 میلادی به مدت 40 سال در جنگل زندگی کرده است. در این میان با وقوع یک حادثه ناگوار، فلیکس تصمیم می‌گیرد به شهر خود بازگشته تا یک مراسم تشییع جنازه برای خود ترتیب دهد. اما به زودی رازی قدیمی از زندگی او آشکار می‌شود که…

خلاصه داستان: در مورد مردی به نام چارلی است که زندگی آرامی را همراه با خانواده خود در برلین سپری می‌کند. اما زمانی که همکاران سابق چارلی، به سراغش آمده و او را مجبور به سرقت سکه می‌کنند، زندگی آرام او کاملا تغییر می‌کند. در این میان سرنوشت، چارلی را با راننده‌ای به نام جوزف روبرو کرده که برای فرار از خطر با هم متحد می‌شوند و…

خلاصه داستان: چشمان مالینا، دانشجوی پزشکی، به آرامی باز شد. تاریکی مطلق و حس خفگی، اولین چیزهایی بود که با آن‌ها روبه‌رو شد. وحشت وجودش را فرا گرفت. سعی کرد تکان بخورد، اما دست و پایش بسته بود. ناگهان، صدای حرکت ماشین و لرزش جاده، او را به خود آورد. فهمید که در صندوق عقب یک ماشین در حال حرکت زندانی شده است.