خلاصه داستان: زمانی که گودزیلا و کونگ با یک هیولای وحشتناک و خطرناک در اعماق سیاره روبرو میشوند، باید با یکدیگر متحد شده تا دنیا را از خطر نابودی نجات دهند اما…
خلاصه داستان: میبینید زنی به نام آیلین توسط یک سازمان مرموز در اتاقی تاریک زندانی شده است. این سازمان قصد دارد تواناییهای روانی نهفته در آیلین را مورد آزمایش قرار داده و…
خلاصه داستان: در مورد یک کشتیگیر در سطح ملی به نام یووا است که با پدر، مادر و خواهر بزرگترش زندگی میکند. یک روز یووا به اشتباه متهم به کلاهبرداری شده و از ورزش کشتی محروم میشود. حال یووا که دیگر نمیتواند رویای خود را دنبال کند، تصمیم میگیرد به یک دانشکده مهندسی در مانگالور قدم گذاشته و…
خلاصه داستان: تعطیلات آخر هفته کبیر و خانوادهاش زمانی که یک غریبه مرموز را به خانه خود راه میدهند، تبدیل به یک کابوس واقعی میشود. در این میان با گذشت زمان کبیر و اعضای خانوادهاش مجبور میشوند با نیرویی شوم مقابله کرده و با بدترین ترسهای خود روبرو شوند و…
خلاصه داستان: در طول جنگ جهانی دوم روایت شده و در مورد یک پرستار 19 ساله به نام ایرنا است که در خانه یک افسر نازی در لهستان مشغول به کار میباشد. در این میان زمانی که ایرنا متوجه میشود محله یهودینشین در شرف نابودی قرار دارد، جان خود را به خطر میاندازد تا دهها یهودی را در زیرزمین خانه سرگرد پنهان کند اما…
خلاصه داستان: در حومه شهر بنگلور روایت شده و در مورد یک بازرس پلیس سرسخت به نام ویلسون است که درگیر پرونده یک گانگستر خطرناک میشود. در این میان زندگی عاشقانه او نیز با موانعی روبرو شده و…
خلاصه داستان: در مورد سه دوست صمیمی دوران کودکی است که به خاطر یک شوخی اشتباه یک دوست خیالی به نام ریکی استانیکی را به وجود میآورند. بیست سال پس از ایجاد این دوست خیالی، دین، جی تی و وس هنوز از ریکی به عنوان یک حقه برای توجیه رفتار نابالغ خود استفاده میکنند. اما هنگامی که همسران و شرکای آنها مشکوک شده و خواستار ملاقات با آقای استانیکی افسانهای میشوند، این سه دوست تصمیم میگیرند تا بازیگری سرکش به نام راک هارد راد را استخدام کنند تا نقش ریکی استانیکی را بازی کند، اما هیچ چیز آنطور که آنها تصور میکردند پیش نرفته و…
خلاصه داستان: در دهه 1960 میلادی روایت شده و در مورد آلیس و سلین دو زن خانهدار است که همسایه و بهترین دوستان یکدیگر هستند. اما زمانی که یک حادثه غمانگیز همه چیز را در زندگی آنها تغییر میدهد، احساس گناه و سوءظن شروع به نابود کردن پیوند خواهرانه آنها میکند و…
خلاصه داستان: تاکومی و دخترش هانا در روستای میزوبیکی در نزدیکی توکیو زندگی میکنند. در این میان یک روز ساکنان روستا از طرحی برای ساختن یک مکان زیبا در نزدیکی خانه تاکومی آگاه شده و…