خلاصه داستان: داستان درباره دختر جوانی به نام چار است که مادرش آنجلا به طور مرموزی یک هفته قبل از هالووین ناپدید می شود و تنها چیزی که باقی می ماند ماشین رها شده او است که در وسط یک مزرعه پارک شده است. اما هنگامی که آنجلا عصر روز بعد بدون هیچ توضیحی به خانه خود در شمال دوبلین باز می گردد، برای چار و مادربزرگش، ریتا، مشخص می شود که چیزی اشتباه است. او ممکن است شبیه آنجلا باشد، اما رفتار او به طور فزاینده ای ترسناک و عجیب شده است، گویی یک نیروی شیطانی جایگزین او شده است. حالا چار سعی می کند رازهای تاریک خانواده اش را فاش کند تا حقیقت ناپدید شدن مادرش را کشف کند و او را نجات دهد، اما...