خلاصه داستان: داستان درباره رومن، برادرش آلبرت و دوستشان وینسنت است که تصمیم میگیرند برای تعطیلات آخر هفته در حومه شهر پیادهگردی کنند. اما وقتی صدای شلیک گلوله را در اطراف خود می شنوند، به سمت شکارچیان در جنگل می روند. اما پس از مدتی، آنها طعمه یک تیرانداز مرموز می شوند و باید تمام تلاش خود را برای زنده ماندن انجام دهند، اما…