خلاصه داستان: یوهان و ماریان چندین سال است که ازدواج کرده اند و به نظر می رسد همه چیز در زندگی دارند. با این حال، شادی آنها تنها نشانه ای از یک رابطه آشفته است، و زمانی که جان به خیانت خود اعتراف می کند، رابطه آنها تیره تر می شود. خیلی زود این زوج تصمیم به جدایی گرفتند و مرحله نهایی طلاق را آغاز کردند، اما پس از مدتی به عمق رابطه خود پی بردند و سعی کردند با یکدیگر آشتی کنند و ...