خلاصه داستان: یشواردان ریچارد، مردی ثروتمند، همراه همسرش و دو پسرش، راهول و روهان، زندگی مرفهی داشت. راهول پسرخوانده این خانواده بود، اما آنها او را مانند فرزند خودشان دوست میداشتند. آنها به دنبال عروسی مناسب برای پسر بزرگشان، راهول، بودند و دختری جوان به نام نائینا را برای او انتخاب کردند. اما راهول علیرغم مخالفت خانوادهاش، عاشق دختر دیگری شده بود.
خلاصه داستان: برایان او کانر، افسر پلیس لس آنجلس، وقتی شیفته دنیای مسابقه خیابانی می شود که مخفیانه برای نابود کردنش فرستاده شده است، باید تصمیم بگیرد که وفاداری او واقعا کجاست.
خلاصه داستان: ریاضیدان معروف جان فوریس نش جونیور. او با آلیشیا ازدواج کرده و زندگی شادی دارد. تا اینکه ویلیام پارچر، مامور سازمان اطلاعات مرکزی به او نزدیک می شود و می خواهد او را برای شکستن رمز استخدام کند و از آن زمان زندگی او به کابوس تبدیل شده است...